روایت آقادلاور از روزمرگی پستچی ها تا نامه بری برای آقای رییس جمهور
وبی كارت: یوسف دلاور، پستچی محله ماست. منظورم از محله ما، همان محله ای است كه خبرگزاری مان سال هاست آنجا مستقر است؛خیابان انقلاب. «آقا دلاور» هم ۲۰ سال است كه پستچی و نامه بر محله است. اهالی محل هم دیگر او را خوب می شناسند. به جهت اینكه همیشه خدا در خورجین موتورش نامه و بسته های جورواجور برایمان دارد. از احضاریه و دادنامه بگیر تا سند ملك و كارت پستال و...
گاهی وقت ها نامه ها و بسته هایش آدم را خوشحال می كند. بعضی وقت ها هم این طور نیست و تعریفی ندارد. امروز كه روز پست است از «آقا دلاور» دعوت كردیم كه بیاید به تحریریه ما و برایمان از خودش بگوید.
آقا دلاور تعریف می كند: «۲۰ سال است كه پستچی هستم. سال ۷۷ بود كه دنبال كار می گشتم و یكی از اقوام گفت در روزنامه خوانده كه اداره پست استخدام می كند. اولش به این شغل علاقه ای نداشتم. اتفاقی بود كه پستچی شدم. با خودم فكر كردم چون یك شغلی است كه محلی است و با مردم در ارتباط می باشد، پس می توانم از پس اش بر بیایم.»
آقا دلاور سپس از سختی های كارش برایمان می گوید؛ از اینكه باید در سرما و گرما سوار موتورش شود و نامه های مردم را به دستشان برساند: «قبول نمی كنند كه شغل ما جزو مشاغل سخت باشد. یعنی طرحش می رود مجلس و برمی گردد. در صورتیكه در این شغل سانحه زیاد داشتیم. بارها دیده و شنیده ام كه پستچی ها تصادف می كنند، دچار برق گرفتگی می شوند و... كارمان هم استرس زیادی دارد. وقتی مریض می شویم، دكتر می گوید از استرس است. خب؛ به هرحال امانت مردم دست ماست. نباید گم شود. ما كه نمی دانیم در بسته های مردم چیست. امكان دارد یك بسته با ارزش دستمان باشد و خبر نداشته باشیم. به نظرم ریسك كار ما بالاست. آدم چه می داند؟ امكان دارد كه چك مردم یا یك مدرك از خارج از كشور دستمان باشد و خودمان خبر نداشته باشیم. بارها شده كه مدارك مردم گم شده است و كلی دردسر كشیدیم.»
از او می خواهیم درباره صندوق های پست برایمان بگوید. از اینكه آیا هنوز كسی هست كه در این صندوق ها نامه بیندازد: «چند سالی است كه نامه ها كم شده اند.. قدیم ترها روزی ۲۰ تا ۳۰ تا نامه در صندوق بود. الان امكان دارد، فقط روزی یك نامه در صندوق باشد. اصلا همین سبب شده است كه اداره پست بعضی از نیروهایش را تعدیل كند. »
آقا دلاور توضیح می دهد: «صندوق های پست هنوز هم در شهر هستند اما قدیم ها بیشتر بود. قدیم ها آدم ها به جهت اینكه با هم حال و احوال كنند به هم نامه می نوشتند اما الان از این خبرها نیست. با اینكه ما صندوق ها را هر روز خالی می نماییم اما خبری از نامه در آن ها نیست. همه اش نامه های تبلیغاتی شركت هاست. تلفن و این ها كه آمد دیگر كسی نامه ننوشت. خیلی سال است كه به آن صورت نامه نمی بینم. دیگر خبری از احوال پرسی نیست. بعضی ها هستند كه هنوز شب عیدی برای هم كارت پستال می فرستند. به خصوص برای ارسال به خارج از كشور.»
می گوید: «نامه كه می بریم برای مردم بعضی ها از دیدنمان خوشحال می شوند. بعضی ها هم ناراحت. بعضی ها هستند كه بعد از چند سال نامه ای از خارج برایشان می آید، خیلی خوشحال می شوند.
آقا دلاور اما خیلی از آدرس نوشتن مردم بر روی پاكت های نامه دل خوشی ندارد: «دیگر چند سال است كه از دست خط ها می فهمم كه آدرس درست چیست؟ مثلا طرف روی پاكت می نویسد: «انقلاب. پلاك ۱۲.» آن وقت باید كلی فكر كنم كه منظورش چیست؟ بعد در ذهنم یك دودوتا چهارتایی بكنم تا دست خطش را یادم بیاید.»
از آنجایی كه هر پست چی محله خودش را دارد و خیلی هم آنها را جابجا نمی كنند، مردم پستچی محله خودشان را می شناسند و با آن ها برخورد خوبی دارند: «لازمه كار ما امانتداری است. مردم می دانند كه ما داریم زحمت می كشیم و خدمت می نماییم. كم كاری در شغل ما مفهومی ندارد. چون بخواهیم هم نمی توانیم از كارمان بزنیم. مردم ما را آدم های صادقی می بینند.»
از آقا دلاور می خواهیم روندی كه یك نامه از از فرستنده به گیرنده طی می كند را برایمان شرح دهد: «نامه را كه می نویسید و در صندوق پست می اندازید، ما هر روز صندوق ها را خالی می نماییم و نامه ها در اداره پست جمع می شوند. جمع آوری نامه ها تا حدود ۳ پس از ظهر طول می كشد. بعد همه اش ارسال می گردد به چهارراه لشگر تا نامه های شهرستان و تهران از هم تجزیه شوند. روند تجزیه تا شب طول می كشد. شب كه شد یك ماشین می آید و نامه ها را می برد و بامداد به دفتر پست مربوطه شهرستان می رسد و آنجا تجزیه محل به محل می گردد. ساعت ۷ بامداد كه می شود، نامه رسان نامه ها را تحویل می گیرد. هر محلی هم نامه رسان خودش را می شناسد. مثلا این محل هر روز حدود هزارنامه دارد.»
او برایمان توضیح می دهد: «ما ۸ منطقه پستی داریم. مثلا در پست عدد ۲ وجود ندارد. چون امكان دارد با ۳ اشتباه و در روند كار اختلال تولید شود. مناطق پستی می شود: ۱۱، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹»
وسط گفتگویمان تلفنش زنگ می خورد و یك نفر راجع به یك نامه گمشده از او می پرسد و آقا دلاور روند كار را برایش توضیح می دهد. گوشی را كه قطع می كند، می گوید: «همه چون می دانند من در پست كار می كنم هر مشكلی دارند به من زنگ می زنند. به خصوص وقتی نامه ای یا مدركی را گم می كنند. چون صندوق های پست محل نامه های پیدا شده هم هستند. به این ها می گویند «پست یافته» یعنی نامه هایی كه مردم پیدا كردند و به صندوق پست انداختند.»
از او می پرسم آیا شده مردم به خاطر خوش خبری به او مژدگانی بدهند: «مژدگانی؟ معمولا برای سند و این هاست. مردم سند را دوست دارند. سند خانه، سند ماشین یا مثلا كارت آخر خدمت؛ ولی احضاریه های دادگاه را دوست ندارند. البته بعضی ها هم وقتی خیالشان از یك كار حقوقی راحت می شود، خوشحال می شوند. ما غیر از نامه یك زمانی پول هم می بردیم. یعنی حقوق ها را می بردیم كه خیلی خوشحال می شدند. مثلا پیرزن تنها از حقوقش خوشحال می شد ولی از وقتی كارت بانكی آمد دیگر جمع شد.»
درباره نحوه عبور و مرور موتور پستچی در خط ویژه هم از او می پرسیم كه می گوید: «تا بحال در محل نشده پلیس ما را بگیرد چون ما در پیاده رو هم با موتور می رویم اما محل هایی كه ما را نمی شناسند، موتور پست را جریمه می كنند چون با لباس پستچی و موتور پست نمی گردد از خط ویژه عبور كرد. حتی یك بار موتور پست را ۳ ماه خوابانده بودند.»
او از كابرد تمبر در نامه های امروزی هم برایمان توضیح می دهد: «تمبر هنوز هم استفاده می گردد. البته الان بیشتر از «نقش تمبر» استفاده می نمایند. یعنی مبلغ تمبر را با مهر روی بسته می زنند اما تمبرهای قدیمی هنوز هم هستند ولی دیگر آن حالت سابق را ندارد چون دیگر وقت لازم برای تمبرزدن نیست. تمبر در واقع هزینه حمل و نقل نامه برای اداره پست است. بعضی نامه ها دو تمبر می خواهند، بعضی ها سه تا و... مثلا اگر یك تمبر كم بزنید، نامه به علت كسر تمبر برگشت می خورد. مثلا حمل و نقل شهری یك نامه معادل ۲ هزارتومان تمبر است. بعضی نامه ها هم امكان دارد، هیچ وقت به مقصد نرسد. یا نشانی درست ندارند یا امكان دارد گیرنده فوتی باشد.»
می پرسیم تا بحال وسوسه شده نامه یا بسته ای را باز كند؟ «تا بحال وسوسه نشدم نامه را باز كنم. چون به من مربوط نیست و خیلی شخصی است اما یك نامه هایی را لازم است در حضور گیرنده باز نماییم. چون فرم های مخصوصی در پاكت آن هاست. باز كردن نامه توسط پستچی جرم است. جرمش ۶ ماه زندان است یا امكان دارد از كار بیكارش كنند.
از طرفی اگر به محموله ای دست پستچی صدمه برسد، باید غرامت دهد یا رضایت بگیرد. یك بار شد كه من نامه ای را گم كردم و خودم خسارت دادم. یا یك بار موتورم را دزد برد و در آن چك یك نفر بود. چك را در خورجین گذاشته بودم. خیلی دنگ و فنگ داشت اما من واقعا مقصر نبودم.»
درباره شلوغی ساعت كارش می گوید: «یك وقت هایی كارمان زیاد است و یك وقت هایی كم. روزهایی كه قبوض می آیند كارمان زیاد است اما آخر هفته ها كمتر. یك وقت هایی كه كار زیاد می شود، اشتباهات هم در كار زیاد می گردد. ما پستچی ها هم جی پی اس داریم و اداره پست می بیند ما كجا هستیم. سرما كه می گردد و باران می آید كارمان دشوار می باشد و اینكه خب نامه ها دیر می شوند. بیشتر این مسئولیت است كه دشوار می باشد. غذایمان را هم معمولا غذای سرد می خوریم. اگر وقت باشد رستورانی جایی برویم اما معمولا در خیابان هستیم. درآمدم حدود ۳ تومان است. خرج موتور و این ها هم به پای خودمان است با بنزین و بیمه. البته لباس و كیف و خورجین را خود پست می دهد.»
از او می پرسیم آیا مردم برای آدم هلی مهم مثل رییس جمهور نامه می نویسند و آیا اداره پست آن ها را به دفتر ریاست جمهوری می برد؟ «نامه برای رییس جمهور؟ بله؛ مردم در صندوق های عادی برای رییس جمهور زیاد نامه می نویسند و ما هم نامه ها را به دفتر رییس جمهور می بریم. نامه های زیادی هم می نویسند.»
آقا دلاور درباره مرسوله های پستی توضیح می دهد: «مرسوله ها را پست باز نمی كند اما با استفاده از دستگاه بررسی می كند. نمونه هایی در اداره پست هست كه بعضی ها لای كتاب و یا در چمدان مواد گذاشته بودند و گمرك اداره پست آنها را پیدا كرده است اما چون جرم حساب می شود، كمتر كسی این كار را می كند.»
از او می پرسیم از موبایل ناراحت نیستید، كه سبب تعدیل همكارانتان شده و كار پست را با تحول زیادی روبرو كرده است؟ «طبیعتا خب اگر موبایل سبب شود نون كسی بریده شود، خوب نیست. به نظرم موبایل نبود كسی بیكار نمی شد. ما هم هنوز دستی كار می كردیم.»
آقا دلاور یك دختر دبیرستانی دارد و گاهی وقت ها دختر و همسرش از شغل او گلایه دارند: «آنها گاهی از شغل من گلایه دارند. آخر هفته ها كه بخواهیم میهمانی برویم ناراحت می شوند و می گویند كه زودتر بیا. ۲۰ سال است كه می گویند زودتر بیا. یا مثلا می گویند مرخصی بگیر اما وقتی مرخصی می گیرم به همكارانم فشار می آید. البته خانواده ام هم یك جورهایی پستی شدند و دیگر با شغل من كنار آمده اند.»
از آقا دلاور می پرسیم كه دختر به پستچی می دهید؟ «آدم خوبی باشد، چون كه نه؟ هركس كه زحمت كش باشد حالا هر جا كه می خواهد باشد فرقی نمی كند.»
ایسنا- سهیلا صدیقی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب